Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایمنا»
2024-05-01@11:46:14 GMT

«حمزه علی‌نژاد» و شهادت جلوی چشم همسر و فرزند

تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۰۶۶۶۶۷

«حمزه علی‌نژاد» و شهادت جلوی چشم همسر و فرزند

درست زمانی که همسر «حمزه» داشت، قفل در را باز می‌کرد، صدای شلیک گلوله را شنید، به سمت صدا برگشت، اغتشاشگران حمزه را در فاصله دو، سه متری با اسلحه گلوله ساچمه‌ای زدند، حمزه که می‌خواست از فرزند سه ساله‌اش محمدحسین مراقبت کند او را محکم در آغوش کشید اما بی‌انصاف‌ها همچنان می‌زدند ...

به گزارش خبرگزاری ایمنا، کمی بیشتر از یک سال پیش به دنبال مرگ دختری سروصدای آشوب‌هایی در گوشه و کنار میهن بلند شد و تجمع‌هایی که خشن‌ترین حالت اعتراض مثل ویرانی و تخریب و از بین بردن اموال عمومی را به دنبال داشت، شکل گرفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به راه افتادن حرکت‌های بی‌ثبات به سرکردگی جاهلان دور گودنشین که چون طبل توخالی، جز حرف زدن کاری دیگر از دستشان برنمی‌آمد، از پیامدهای فراخوان‌هایی بود که در نهایت حماقت اعلام می‌شد، در مقابل این اقدامات اغتشاشگران که با هدف ایجاد ناامنی و ایجاد شکاف قومیتی انجام شد، مردانی قد علم کردند و در برابر این ناآرامی‌ها با تمام وجود ایستادند و برای امنیت مردم از جان شیرین نیز گذشتند، این روزها در آستانه اولین سالگرد شهادت مردان خوش‌غیرت زمانمان بیشتر از آن‌ها خواهیم گفت، امروز از شهید «حمزه علی‌نژاد» خواهیم گفت؛ با ما همراه باشید.

شلیک ۴۰۰ گلوله ساچمه‌ای به سمت «حمزه» و خانواده‌اش

میهمان خانه پدری حمزه بودند، برای یک دورهمی ساده رفته بودند، شب کم کم به نیمه‌های راه نزدیک می‌شد و میهمانی هم تمام، به سمت خانه خودشان راه افتادند، قبل از ورود به خانه و درست زمانی که همسر حمزه داشت، قفل در را باز می‌کرد، صدای شلیک گلوله را شنید، به سمت صدا برگشت، اغتشاشگران حمزه را در فاصله دو، سه متری با اسلحه گلوله ساچمه‌ای زدند، حمزه که می‌خواست از فرزند سه ساله‌اش محمدحسین مراقبت کند او را محکم در آغوش کشید اما بی‌انصاف‌ها همچنان می‌زدند تا جایی که تیر به تن همسر و فرزندش هم برخورد کرد و چیزی حدود ۴۰۰ گلوله ساچمه‌ای به سمت آن‌ها شلیک شد، صدای تیر با صدای فریاد همسر حمزه، پدرش را از خانه بیرون کشاند، نیروهای امدادی که رسیدند هر سه را به بیمارستان منتقل کردند، تیرها به سر و صورت حمزه اصابت کرده و شهادت هم روزی‌اش شده بود.

برای مردم، از جانش گذشت

حمزه متولد بیست‌وششم دی ۱۳۶۲ بود و شغل آزاد هم داشت اما یکی از نیروهای فعال بسیجی بود که در ایجاد آرامش و تأمین امنیت مردم حاضر بود از جانش هم بگذرد، به خصوص در روزهایی که ایران ما درگیر اغتشاشات بود، زادگاهش روستای حاجی بکنده خشک‌بیجار رشت بود، همان جایی که آن شب آخر میهمان خانه پدری‌اش بود، پسر مهربان و با ادب و باشخصیتی بود، برخوردش هم عالی بود، طوری که همه دوستش داشتند.

در جریان اغتشاشات می‌رفت که به مردم کمک کند، برای حفظ اسلام می‌رفت، چند باری هم مورد تهدید افراد ناشناسی قرار گرفته بود و حتی یک هفته پیش از شهادت، کافه شخصی‌اش در نزدیکی ساحل منطقه را به آتش کشیده بودند.

حمزه از جانش گذشت درست در روز ششم آبان سال گذشته تو سه روز بعد از شهادتش یعنی در روز نهم آبان، پیکر پاکش در روستایی که زادگاهش بود، آرام گرفت.

کد خبر 703261

منبع: ایمنا

کلیدواژه: شهید مدافع امنیت شهدای مدافع امنیت شهدای امنیت يادي از شهداي امنيت شهيد حمزه علي نژاد شهر رشت اغتشاشات شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق گلوله ساچمه ای

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۰۶۶۶۶۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شیطان با نقاب خواستگار

  به آنها نزدیک می‌شوم و بعد از پایان کارهای اداری پرونده، از مادر و دختر می‌خواهم تا علت حضورشان در اداره چهارم پلیس آگاهی را که اداره رسیدگی به پرونده‌های فقدانی است، برایم توضیح بدهند.
مادر آهی می‌کشد و می‌گوید یک ماه است که به خاطر این خانم خواب و خوراک نداریم، آبروی‌مان رفته و همسرم مرا مقصر می‌داند و فکر می‌کند به خاطر بی‌توجهی و نظارت ضعیف من این اتفاقات برای دخترمان افتاده است.به خدا از نظر من همه‌چیز طبیعی بود و دخترم هم مثل سایر دانش‌آموزان سرگرم درس و مدرسه بود. من یک درصد هم حدس نمی‌زدم زیر این ظاهر آرام و سربه‌زیر، یک موجود سرکش پنهان شده که از ۱۱سالگی مشغول گفت‌وگوی تلفنی و مجازی با پسری است که کیلومترها با تهران فاصله دارد .دو سال پنهانی با هم در تماس بوده‌اند و در این مدت آن پسر عکس‌هایی از خودش برای آیدا می‌فرستد که دخترم فکر می‌کند با یک جوان تحصیلکرده و مرفه سروکار دارد. بالاخره این فرد موفق می‌شود دخترم را فریب داده به شهر محل سکونتش در شرق کشور بکشاند. باورتان نمی‌شود من و پدرش تا امروز که همکاران‌تان خبر پیدا شدن آیدا را به ما دادند، چه شرایط سختی را پشت سر گذاشتیم. فکر این‌که چه بلاهایی ممکن است سر دخترم آمده باشد و این‌که اصلا او را دوباره زنده و سالم می‌بینم یا نه، مرا دیوانه کرده بود.من نمی‌دانم دیگر چه چیزی باید به شما بگویم. لطفا از خودش بپرسید که نتیجه خوش‌باوری و اعتمادش به یک پسر غریبه چه بود و در این مدت چه شرایطی داشت؟
بعد از این حرف مادر، نگاهی به دخترک می‌اندازم که همچنان از شرم سرش را پایین انداخته است. مادر باعصبانیت می‌گوید: تو که با این رفتارهایت ثابت کردی خیلی جسور هستی و سر نترسی داری، حالا خجالتی شدی؟برای خانم مشاور تعریف کن چه اتفاقاتی برایت افتاده است. اشک در چشمان آیدا حلقه می‌زند و می‌گوید: من که گفتم پشیمانم. خانم به خدا من به اصرار دوستم با آن پسر حرف زدم، وگرنه من اصلا چه می‌دانستم که دوست‌پسر یعنی چه؟دوستم اصرار کرد و من هم وارد رابطه تلفنی با او شدم و بعد هم از طریق فضای مجازی با هم در ارتباط بودیم تا این‌که بعد از یکی، دو سال اصرار کرد برای دیدنش بروم. من با توجه به عکس‌هایی که برایم فرستاده بود، فکر می‌کردم آدم‌حسابی و تحصیلکرده است و خانواده خوبی دارد. پنهانی راهی شهر محل سکونتش شدم اما همین که به کوچه و محله‌شان رسیدم، نظرم عوض شد؛ وارد خانه‌شان که شدم یک خانه ۳۰متری کثیف و به‌هم‌ریخته بود.مجید به همراه مادرش زندگی می‌کرد. اولین صحنه‌ای که با آن مواجه شدم، مادرش بود که یک گوشه خانه نشسته بود و مشغول وزن‌کردن و بسته‌بندی مواد شیشه بود. بعد از یک روز اقامت در آن خانه متوجه شدم مجید هم به شیشه اعتیاد دارد و چندین بار موقع مصرف شیشه در صورت من هم فوت کرد و قصد داشت مرا هم معتاد کند. فکرش را بکنید من با چه ذهنیتی راهی آنجا شده بودم و حالا با چه آدم‌هایی سروکار پیدا کرده بودم .نه راه پس داشتم، نه راه پیش؛ از ماندن در آنجا احساس خطر می‌کردم و نمی‌دانستم قصد آنها از کشاندن من به خانه‌شان چیست؟ ازسوی دیگرروی تماس باوالدینم وبرگشتن به خانه را نداشتم.چند روزی به همین منوال گذشت وهمکاران شما برای بردن من آمدند. من واقعا خوشحالم و امیدوارم والدینم مرا ببخشند. من روزهای بسیار سختی را پشت سر گذاشتم و از صمیم قلب از این‌که از خانه فرار کردم و خام وعده‌های یک پسر معتاد شیشه‌ای شدم، متاسف و پشیمانم.امیدوارم مادر و پدرم مرا ببخشند و فرصت دوباره‌ای به من بدهند تا همان دختر خوب و عاقلی که از من انتظار داشتند، بشوم. من با این سن کم، زندگی در کنار یک پسر معتاد و مادرموادفروشش را تجربه کردم و این چیزی است که تا آخرعمر ازذهن من پاک نخواهد شد.امکان داشت اتفاقات بدتری برای من بیفتد. من خوب می‌فهمم که اینجا بودنم درست مثل عمر دوباره است.

حامی نوجوانان باشید
سرگرد سمانه مهربانی، رئیس اداره اجتماعی وفرهنگی پلیس آگاهی تهران دراین‌باره می‌گوید: دوران بلوغ و نوجوانی حساس‌ترین مرحله رشد فرزند شماست؛ دورانی که فرزند بی‌تجربه شما باید دست دردست شما آن را پشت سربگذارد .شما به‌عنوان والدین باید با مطالعه و ارتقای سطح دانش و آگاهی خود برای رویارویی با چالش‌های پیش‌رو آماده باشید. پیش از بزه‌دیدگی فرزند باید او را با ویژگی‌های دوران بلوغ و نوجوانی آشنا سازید. به فرزندتان بیاموزید احساسات و گرایش وی در این سن نسبت به جنس مخالف فقط تمرینی برای نقش‌های بزرگسالی است وهرگز نباید با جدی‌گرفتن این احساسات و تمایلات، آینده درخشان تحصیلی شغلی و عاطفی خود را با مشکل مواجه سازد.در صورت ناتوانی دربرقراری ارتباط صحیح با فرزند و احساس خطر نسبت به رفتارهای مشکل‌آفرین وی سریعا با یک مشاور متخصص درامور نوجوانان مشورت کنید.دوست فرزند خود باشید تا در صورت بروز هرگونه مشکل یا چالش در زندگی شما اولین کسی باشید که موردمشورت و درددل قرار می‌گیرد.درغیر این صورت فرزند شما به دوستان و همسالان خود روی می‌آورد که با راهکارهای ناپخته و اشتباه؛ فرزند شما را هرچه بیشتر در پرتگاه سقوط و چرخه باطل اشتباهات قرار می‌دهند.

دیگر خبرها

  • دستگیری قاتل مست دو زن در عروسی
  • شیطان با نقاب خواستگار
  • ماجرای تلخ عروسی‌هایی که تبدیل به عزا می‌شوند
  • پیش بینی هواشناسی هرمزگان ۱۲ اردیبهشت
  • ورود سامانه بارشی به هرمزگان و تلاطم دریا در خلیج فارس
  • پوستر ویژه سالروز شهادت استاد مرتضی مطهری (ره)
  • دلالان در پی حذف ماده ۲۷ قانون کار هستند
  • قتل برادر با شلیک گلوله/ کشف میلیاردها تومان چک خون‌آلود در جیب مقتول
  • طلاق به خاطر پیدا شدن روسری در خودروی همسر
  • شهادت جوان فلسطینی در الخلیل به ضرب گلوله صهیونیست‌ها